جدول جو
جدول جو

معنی نمد بافتن - جستجوی لغت در جدول جو

نمد بافتن
(غَ کَ دَ)
نمد ساختن. نمد مالیدن:
توانگری که دم از فقر می زند غلط است
به موی کاسۀ چینی نمدنمی بافند.
بیدل (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ گَ دَ)
تخته زدن. نرد زدن. با تخته نرد بازی کردن. نرد بازی کردن:
نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد
نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد.
خاقانی.
ولیکن نرد با خود باخت نتوان
همیشه با خوشی درساخت نتوان.
نظامی.
، بازی کردن. مطلق بازی کردن:
گردکان چندش اندر جیب کرد
که تو طفلی گیر این می باز نرد.
مولوی.
- نرد... باختن، بدان پرداختن. به آن مشغول شدن. لاف از آن زدن. از آن دم زدن.
- نرد جمال باختن:
نرد جمال باخته با نیکوان دهر
و اندرفکنده مهرۀ خوبان به ششدره.
سوزنی.
- نرد خدمت باختن:
این من و ما بهر آن برساختی
تا تو با ما نرد خدمت باختی.
مولوی.
- نرد دغا باختن:
کم زنان نرد دغا باختن آغاز کنند
مهرۀ خصم بر امّید مششدر گیرند.
مجیر بیلقانی.
- نرد سیاست باختن.
- نرد عشق باختن.
- نرد محبت باختن.
- نرد وفا باختن
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ بَ / بِ تَ)
رشد کردن. بالیدن. برآمدن. بالا آمدن. پرورش یافتن: این بزرگ در حجر تربیت پدر نشو و نمو یافته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 255). بر آن اعتقاد نشو و نمو یافته و عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414)
لغت نامه دهخدا